این من شاد

ساخت وبلاگ

امکانات وب

سالهای پیش همچین وقتهایی که از خاب بیدار میشدم حلوی آینه می ایستادم و در حالیکه تموم چشمم از زیلایی پر میشد باخودم فکر میکردم بیچاره تو که این زیبایی رو نمیبینی این موی بلند افشان مشکی عاشق کش این گونه های برجسته و لبهای خندان و برق ته مردمک هام رو نمیبینی بعد با خودم فکر میکردم شاید وقتی از راه برسی اینها همه هنوز سر جای قبلی خودش باشه و چشم تو معطوف ب ابنهمه زیبایی بشهامشب اومدم بهت بگم دیر اومدی تموم چیزهایی ک میگفتم لم برات میسوزه که نمیبینی شون از بین رفتن نه موی بلند نه صورت جوون و شاداب هیچکدوم از اونها نیست همه رفتن و یک اندوه عمیق ته مردمک چشمهام خونه کرده ک با هیچ کاری برنمیگرده ب قبل. حیف ک نبودی ک منه جوون رو در اغوش بکشی و قدرمو بدونی . خبر عمگین و کوتاهه در استلنه ی سی سالگی هستم و زندگی بی ثمرم رو باخودم ب این طرف و اون طرف میکشونم. این من شاد...ادامه مطلب
ما را در سایت این من شاد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fa-shada بازدید : 34 تاريخ : سه شنبه 13 دی 1401 ساعت: 17:51

نشستیم کنار صخره من و اون سکووووت خلوت و حدا براش شعری که اابتدای کتاب نوشته بودم رو براش خوندم چشماش قرمز شد و اشکاش.......

بغلش کردم بوسیدمش

 

این من شاد...
ما را در سایت این من شاد دنبال می کنید

برچسب : وبلاگ تولدانه, نویسنده : fa-shada بازدید : 142 تاريخ : جمعه 19 شهريور 1395 ساعت: 21:30

با ادمهای زادی آشناشدم با هیلی ها شهاب ب تازگی ازدواج کرد واون هوه خاطره رو با خودش برد ب نیستی درد خاطره ها هنوز داره خفم میکنه توی کنفرانس دانشگاه امیر کبیر با احد آشنا شدم و فقط چند ماه بعد تو اوج نابوری باز هم گریه ی یک مرد این چندمین گریه ای بود که تویخلوت از مردها میدیدم لحد میگفت من بچه ام بچه و من اینو میدونستم چون ارها شده بود که گریه ای این بچه ها رو که توی پوست خشن خودشون نمیگنجن رو توی خلوت یدده ودم بهش گفتم نترس نترس کاری ندارم فط میخام بغلت کنم بهش گفتم روی تخت کناری پراز بکش اروم دراز کشید و مثل یه بچه ی مطیع ب حرفهام گوش مسیکرد  خودم رویتخت این من شاد...ادامه مطلب
ما را در سایت این من شاد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fa-shada بازدید : 137 تاريخ : جمعه 19 شهريور 1395 ساعت: 21:30